اختیار است اختیار است اختیار؟!

ساخت وبلاگ

وقتی تصمیم گرفتم بیام مشهد، با مخالفتِ شدیدِ مامان و بابا  رو‌به‌رو شدم. دلایلِ زیادی برای مخالفتشون داشتند که مهم‌ترینِ اون‌ها این بود که من هیچ‌‌وقت تا این اندازه دور از خانواده نبودم و تنها جایی نرفتم و نمی‌تونم از پسِ خودم بر بیام. درواقع حوای نازنازی که همیشه همه چیز براش فراهم بوده نمی‌تونه مستقل زندگی کنه. اگه مریض بشه (وی همیشه بیمار است و یک جای بدنش درد می‌کند)، اگه مشکلی پیش بیاد و هزارتا اگه‌ی دیگه، کی توی یه شهرِ غریب به دادش می‌رسه؟! با همه‌ی این‌ها من کارِ خودم رو کردم. واسه انتخابم تردید نداشتم اما پدر استخاره کردند و نتیجه این شد که من باید انتقالی بگیرم برگردم شیراز. باید! چون جوابِ استخاره به نفعِ شیراز بوده نه مشهد. بیشتر از اون نمی‌تونستم بخاطرِ دلم و آرزوهای چندین و چند ساله‌ام، با پدر و مادر مخالفت کنم برای همین گفتم چشم و خب قرار بر این شد درخواستِ انتقالی داده بشه و من برگردم شیراز. حدوداً سه هفته‌ طول کشید تا جواب بیاد که می‌شد هفته‌ی سومِ مهر. پدر تماس گرفتند و گفتند جواب اومده می‌خوای برگردی؟! گفتم اگه اجازه بدید نه و خب پدر و مادر هم خیلی راحت قبول کردند چون متوجه شده بودند چقدر کنارِ امام رضا حالِ من بهتره.

زمان خیلی چیزها رو بهتر می‌کنه و تقدیر هم می‌تونه به نفعِ دل عوض بشه. کسی فکرش رو می‌کرد حوا اربعینِ ۹۷ حرمِ امامش باشه؟! کسی فکرش رو نمی‌کرد حوا تک‌تکِ اعیادِ مبارک و حتی نیمه‌ی شعبان هم حرم باشه. به الانِ خودم و حالِ دلم که نگاه می‌کنم، از اینکه پای انتخابم موندم با همه‌ی وجود خوشحالم. از این به بعد هم هر چی بشه مهم نیست چون من به خیلی بیشتر از چیزهایی که از خدا می‌خواستم رسیدم.

یکسری اتفاق‌ها افتاد که باعث شد من ساعت‌ها به «استخاره» فکر کنم. به طورِ کلی استخاره واسه زمانی هست که کاملاً دچارِ تردید شدی و خلاصه کلی شرایط داره اما هر کسی متناسب با حالِ خودش ممکنه از استخاره استفاده کنه. من تا به امروز توی زندگیم برای هیچ انتخابی دچارِ تردید نشدم. حتی زمانی که پدر نتیجه‌ی استخاره‌ی خودشون رو گفتند هم قاطعانه پای انتخابم موندم چون برای من تردید و به دنبالِ اون استخاره اصلاً مطرح نبود.

موضوعی که چند وقته برای من مطرح هست اینه که آیا استخاره کردن برای هر کاری صحیحه؟! اینکه برای هر تصمیم و انتخابی طبقِ نتیجه‌ی استخاره یا اصلاً نگیم استخاره، بگیم آیه‌ای که با باز کردنِ قرآن و پرسیدنِ نظرِ خدا میاد بریم جلو؟! اینکه برای عملی کردنِ همه‌ یا اکثرِ تصمیم‌هامون، دنبالِ یه نشونه باشیم درسته؟! استخاره، عالمِ خواب و خیال و رویای صادقه و چه و چه و چه. اینطوری اختیار معنای خودش رو از دست نمی‌ده؟!

به شخصه فکر می‌کنم دنبالِ آرزوها رفتن به شرطِ خارج نشدن از یکسری چارچوب‌ها که خودمون برای خودمون تعریف کردیم و بهش معتقدیم، تشکر از خدا بخاطرِ نعمتِ اختیار هست. فرضاً من یه چیزی رو می‌خوام، بهش فکر می‌کنم، راه‌هایی که مقابلم هست رو می‌سنجم، تحقیق و مطالعه می‌کنم، تصمیم می‌گیرم و با توکل به خدا می‌رم جلو که این جلو رفتن می‌تونه انجامِ چیزی که می‌خوام باشه یا اینکه نه گذشتن از خواستِ دل باشه. این تجلیِ اختیار توی زندگیِ ماست و تهش حتی اگه ظاهراً شکست باشه، خودِ خودِ موفقیته. نظرِ شما چیه؟!


+ کلاً با اختیار مشکل دارم. دبیرستان هم که بودم صد بار درسِ اختیارِ دین و زندگی رو خوندم و چند ساعت بابا برام توضیح داد تا کمی درک کردم یعنی چی :|


همینطوری :)...
ما را در سایت همینطوری :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5complex-lifec بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 26 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:42