!?What are you waiting for

ساخت وبلاگ

دخترکِ توی آینه موهای نیمه‌بلندِ آبی دارد. بخشی از حافظه‌اش را بعد از ماه‌ها کلنجار و تردید، بالاخره به روانشناسِ اعظم سپرد و حالا که یک آدم، نه، بهتر است بگویم یک شبهِ آدم یحتمل، از کلِ خاطراتش کاملاً پاک شده، عجیب می‌ترسد از این روزهایی که بشریت ویروسِ دست‌سازِ خود را به جانِ خودش انداخته. بر اساسِ «کُلُّ شَیٍٔ یَرْجِعُ اِلی اَصْلِه»، وسطِ تنهایی‌اش نشسته و دور تا دورش را کتاب‌های خوانده و نیمه‌خوانده و هیچ‌‌نخوانده، تقویمِ امسالِ رو به زوالش که دیگر نفس‌های آخرش را می‌کشد، خودکارهای رنگی‌رنگی، برگه‌های پر از شعرهای روزهای گنگی که ذره‌ای بخاطر نمی‌آوردشان و لیوانِ چای که اشعارِ شاملو رویشان حک شده، پر کرده است. نمی‌داند چرا ساعت‌ها یک گوشه‌ی حرم آنقدر گریه کرده که حالش بد شده، حتی ذره‌ای مسببش را بخاطر نمی‌آورد. نمی‌داند اسمش چه بود، از کجا آمد، با کدام تیشه، کجای دلش را، با چند ضربه و اصلاً چرا، به کدامین گناهِ ناکرده شکست که حاضر شد بنشیند و اجازه بدهد بخشی از خاطراتش را پاک کنند. همین اندازه می‌داند که آرامشِ امروزِ هر روزهای پس از آن روز را آنقدر محکم بغل کرده که زمان از خیره شدن به چشم‌هایش شرم می‌کند.

 

+ جهانِ فاسدِ مردم را... نبخش مرتکبانت را

+ بعد از آنشرلی با موهای قرمز، حالا حوایی داریم با موهای آبی

 

همینطوری :)...
ما را در سایت همینطوری :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5complex-lifec بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 21:51