بی‌خوابِ بی‌اشتها

ساخت وبلاگ
نه آمدنی خوشحالم می‌کند و نه رفتنی ناراحت. همین اندازه بی‌حس و خنثی می‌نشینم کنارِ پنجره و دل می‌سپارم به جاده‌ای که به فردِ خاصی ختم نمی‌شود و گوش می‌سپارم به صدای قدم‌هایی که نیست و خیره می‌شوم به رقصِ مولکول‌های هوا هنگامی که چاوشی مریض‌حالی‌اش را می‌خواند و بی‌خوابی‌های چند شبِ گذشته را برایم ورق می‌زند و من شراب ننوشیده مست می‌شوم. حکمتِ از خواب پریدن‌های این شب‌ها و بی‌خوابی تا یک‌ قدمیِ سپیده را نمی‌فهمم. نه خواب سراغی از چشمانم می‌گیرد و نه دستپختِ وسوسه‌برانگیزِ مادر احساساتم را قلقلک می‌دهد. من هستم و جهانی مبهم و گیج که اسیرِ دردِ بی‌دردی شده و مدام هوای باران به سرش می‌زند. با همه‌ی این‌ها اجازه نمی‌دهم لبخند از لب‌هایم فرار کند و ذره‌ای سایه‌ی دیوانگی از سرِ زندگی‌ام کم بشود.

+ چه چیزی حالِ یک آدمِ مشکل‌پسند را خوب می‌کند؟! :)

همینطوری :)...
ما را در سایت همینطوری :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5complex-lifec بازدید : 245 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 20:33